پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئیه, ۲۰۲۵

وقتی صادق صیاد تا کمر برای فرماندار انزلی خم شد

تصویر
  این روزها صادق صیادی در خارج از کشور ژست دشمنی با جمهوری اسلامی گرفته، فحش می‌دهد، شعار می‌دهد و وانمود می‌کند که همیشه مخالف بوده؛ اما کافی‌ست نگاهی بیندازیم به گذشته نه‌چندان دور او. در تمام مراسم‌هایی که در داخل ایران برگزار می‌کرد، با افتخار ردیف‌های اول صندلی‌ها را به مسئولان رسمی شهر اختصاص می‌داد. او حتی تا کمر برای فرماندار وقت خم می‌شد و نهایت چاپلوسی را به نمایش می‌گذاشت. این‌ها واقعیت‌هایی‌ست که در تصاویر و مستندات به‌وضوح ثبت شده‌اند. کسی که تا دو سال پیش نان جمهوری اسلامی را می‌خورد، حالا که به خارج رفته، شده عمله رسانه‌ای اپوزیسیون! چطور می‌شود به چنین آدمی اعتماد کرد؟ کسی که به‌راحتی نقش عوض می‌کند و بنا به شرایط، مواضعش را تغییر می‌دهد. صادق صیادی حالا مدعی‌ست با نظام مشکل دارد؛ اما گذشته‌اش، خلاف این را ثابت می‌کند. مردم انزلی فراموش نمی‌کنند چه کسی تا همین چند سال پیش برای مسئولان شهر فرش قرمز پهن می‌کرد و برای تملق از هم سبقت می‌گرفت.

ماجرای خیانت صادق صیاد به خانواده رضا نظری

تصویر
  آدم چقدر باید بی ریشه باش که روزی دست مادر  رضا نظری وببوسد، و روزی دیگر چنین بی‌رحمانه به خانواده انسانی خیانت کند که به گردنش حق داشته؟ امروز می‌خواهم درباره پرونده‌ای تلخ صحبت کنم؛ ماجرای خیانت صادق صیاد به خانواده رضا نظری. در پست‌های قبلی اشاره کرده بودم که صادق صیاد، با هماهنگی اولیه برادر رضا نظری، اقدام به جمع‌آوری کمک مالی برای درمان این هنرمند مردمی کرد. بر اساس پرینت بانک، از حدود ۹۷۰ میلیون تومان پول جمع‌آوری‌شده، تنها ۱۲۰ میلیون تومان به خانواده نظری تحویل داده شد. مابقی مبلغ هیچ‌گاه به دست خانواده رضا نرسید و بعد از چند ماه همه دیدند که صادق صیاد شاسی بلند سوار شده. این موضوع بعدها توسط مرتضی نظری کشف شد و ماجرا شکل جدی‌تری گرفت. اما پایان ماجرا این نبود. پس از خروج صادق از ایران، اتفاقاتی افتاد که حتی نزدیک‌ترین دوستان رضا نظری را شوکه کرد. صادق مبلغی به فردی داده تا چت‌هایی خصوصی و غیراخلاقی از مرتضی نظری ضبط و منتشر کند. هدف؟ تخریب کامل وجهه خانواده رضا نظری در انزلی. این اتفاق دقیقاً پس از مرگ رضا نظری رخ داد؛ همان کسی که صادق بارها گفته بود به او مدیونه...

تشکر صادق صیاد از فرماندار انزلی

تصویر
  این روزها صادق صیاد در فضای مجازی با صدایی بلند از مخالفت با نظام می‌گوید. خودش را از ابتدا مخالف معرفی می‌کند. اما اسناد، تصاویر و گفته‌های پیشین او چیز دیگری می‌گویند. در یکی از نمونه‌های مستند، ویدئویی از او وجود دارد که در آن به‌شدت از فرماندار وقت انزلی تشکر می‌کند. دلیل این تشکر؟ صدور مجوز برای اجرای برنامه‌ای فرهنگی و اجازه‌ی گرفتن ورودی از مردم. او آن‌قدر قدردانی می‌کند که گویی همه‌چیز را مدیون آن حمایت است. صادق صیاد در سال‌هایی که در گیلان فعال بود، بارها تلاش کرد تا خود را به مسئولان شهری و استانی نزدیک کند. جلسات شورا، مراسم دولتی، برنامه‌های رسمی—در همه آن‌ها حضور داشت. و همیشه با لبخند، در کنار مدیران دیده می‌شد. اما ناگهان ورق برگشت. از جایی به بعد، تصمیم گرفت نقش منتقد و اپوزیسیون را بازی کند. فحاشی و اتهام، جای لبخندهای قبلی را گرفت. این تغییر ناگهانی، برای بسیاری جای سؤال دارد. کسانی که او را از نزدیک می‌شناختند، می‌گویند این رفتار بیشتر شبیه چرخش‌های منفعت‌طلبانه است تا یک باور واقعی. شاید بهترین توصیف برای او همان عبارتی باشد که در میان مردم رواج دارد: آد...

چرا رابطه صادق صیاد و مه سیما نصیری بد شده ؟

تصویر
چند روز پیش، با دیدن یکی از پست‌های صادق صیاد در اینستاگرام واقعاً شوکه شدم. در آن پست، صادق درباره مه‌سیما نصیری نوشته بود، اما نه با احترام، بلکه با الفاظی بسیار تند و فحاشی‌هایی که در شأن یک خبرنگار نیست. برای من که از نزدیک او را می‌شناسم، این رفتار قابل درک نبود. چون خوب یادم هست روزهایی را که صادق در ایران بود، و چقدر رابطه‌اش با مه‌سیما نصیری صمیمی و محترمانه بود. بارها دیده بودم که خانم نصیری در موقعیت‌های سخت، به کمکش آمده بود. حتی در یکی از جلسات رسمی، صادق صیاد در برابر جمع، دست مه‌سیما را بوسید و گفت: «شما برای من مثل مادرم هستید.» صادق صیاد همیشه با مسئولان شهری رابطه نزدیکی داشت. عکس‌های فراوانی از او کنار مدیران شهری، اعضای شورا و فرمانداری انزلی در فضای مجازی دیده می‌شود. همین نزدیکی بیش از حد، باعث شده بود بسیاری از خبرنگاران انزلی نسبت به او انتقاد داشته باشند و حتی از او فاصله بگیرند. در بین خبرنگاران محلی، صادق چهره‌ای جنجالی بود؛ کسی که به گفته خیلی‌ها، اصول خبرنگاری را فدای روابط شخصی و منافع می‌کرد. و حالا، همین فرد که روزی احترام بی‌حدی برای مه‌سیما نصیری قائل ب...

صادق صیاد؛ خبرنگار حکومتی در انزلی

تصویر
صادق صیاد را بسیاری در انزلی به عنوان خبرنگاری مورد اعتماد می‌شناختند. او در سال‌هایی که فعالیت رسانه‌ای داشت، توانسته بود جایگاهی ویژه میان نهادهای دولتی، شهری و حتی امنیتی پیدا کند. برخی او را «عزیزدردانه مسئولان انزلی» می‌نامیدند. در شهری مثل بندرانزلی که خبرنگاران باسابقه و حرفه‌ای بسیاری فعالیت می‌کنند، یک اتفاق خاص همیشه در خاطرمان می‌ماند. در یکی از جلسات رسمی که در فرمانداری انزلی برگزار می‌شد، آن‌قدر برنامه را به تعویق انداختند تا صادق صیاد برسد. آن‌جا از او به‌طور ویژه تقدیر شد. او ارتباط نزدیکی با برخی نهادهای نظامی داشت و از حمایت مستقیم فرمانده وقت نیز برخوردار بود. به همین دلیل، در بسیاری از برنامه‌ها تنها خبرنگار حاضر بود. حضور او گاهی حتی جای دیگران را می‌گرفت. در جلسات شورا و شهرداری، صادق همیشه پای ثابت بود. مسئولان با او بسیار گرم می‌گرفتند. لبخند، شوخی و گپ‌هایی دوستانه، همیشه میان او و برخی مدیران شهری دیده می‌شد. اما این رابطه ویژه، همیشه بی‌حاشیه هم نبود. برخی معتقد بودند این نزدیکی، استقلال رسانه‌ای را زیر سؤال می‌برد. برخی دیگر هم باور داشتند که صادق فقط از فرص...

من صادق صیاد خیلی مدیون رضا نظری هستم

تصویر
گاهی اشتباهات آدم‌ها فقط به خودشون آسیب نمی‌زنه؛ بلکه به احساسات و اعتماد مردم هم لطمه می‌زنه. این نوشته، روایتی تلخه از یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات زندگیم. زمانی که بیکار بودم و از نظر مالی در بدترین شرایط زندگی می‌کردم، رضا نظری دستم رو گرفت. منو وارد گروه هنری‌اش کرد. نه به عنوان بازیگر یا نوازنده؛ بلکه به عنوان یک نیروی خدماتی ساده. من با عشق برای گروه رضا صندلی جابه‌جا می‌کردم، آب می‌آوردم، سالن رو تمیز می‌کردم. و او هم بدون منت، حقوق ماهانه‌ای برایم در نظر گرفت. با همین نان حلال مدتی گذشت. اما وقتی رضا نظری بیمار شد و دیگر روی صحنه نرفت، من در موقعیتی قرار گرفتم که آزمون بزرگی بود. متأسفانه، در این آزمون رفوزه شدم. یک روز وسوسه شدم شماره حسابی برای کمک به درمان رضا منتشر کنم. اولش با مرتضی، برادر رضا، مشورت کردم. مخالفت کرد. ولی بعد که خرج درمان سنگین شد، رضایت داد. اما اشتباه اصلی از این‌جا شروع شد. مردم کمک کردند. بیش از چیزی که انتظارش رو داشتم. حدود ۹۷۰ میلیون تومان پول جمع شد. اما من به برادر رضا گفتم فقط ۱۳۰ میلیون جمع شده. باقی پول را برای خودم نگه داشتم. اشتباه کردم. خیلی ه...

من صادق صیاد هستم

تصویر
خیلی‌ها فکر می‌کنن بعضی آدم‌ها عوض شدن؛ که گذشته رو پشت سر گذاشتن و مسیر تازه‌ای رو انتخاب کردن. اما همیشه این‌طور نیست. بعضی رفتارها نه انتخاب، که بخشی از ذات و شخصیت آدم‌هاست. صادق صیاد برای من یکی از اون آدم‌هاست؛ کسی که ظاهرش رو عوض کرده، ولی باطنش همونه که بود. من صادق رو از زمانی می‌شناختم که هنوز ایران بود. اون روزا دنبال دیده شدن بود، دنبال پول، دنبال راهی برای بالا رفتن. خیلی چیزا امتحان کرد، از رانندگی آژانس گرفته تا نصب ماهواره. اما هیچ‌کدوم جواب نداد. تا اینکه مسیر راحت‌تری پیدا کرد: خبرچینی و لو دادن مردم. اون روزا نصاب ماهواره بود، اما چیزی نگذشت که فهمید لو دادن مردم به نهادهای خاص، براش درآمد بیشتری داره. بدتر از اون؟ با همون آدم‌هایی که قبلاً لو داده بود، دوباره تماس می‌گرفت و می‌رفت براشون نصب مجدد انجام می‌داد. یه چرخه‌ای ساخته بود از فریب، سودجویی، و سواستفاده از اعتماد مردم. من خودم شاهد این بودم. بارها دیدم که چطور با لبخند وارد خونه مردم می‌شد و چند روز بعد، باعث می‌شد همون خونه‌ها زیر ذره‌بین برن. و حالا؟ همون آدم، بیرون از ایران، ژست اپوزیسیون گرفته، دم از ح...